حالت سیاه
03-05-2024
Logo
خطبه جمعه - خطبه 0871 : عشق در اسلام.
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

خطبه ی نخست:
سپاس خدای را. او را سپاس می‌گوییم، از او یاری می‌جوییم، از او طلب هدایت می‌کنیم و از شر نفس و اعمال بدمان به او پناه می‌آوریم. هر کس را که خدا هدایت کند کسی نمی‌تواند گمراه کند و هر کس را که خدا گمراه کند هرگز برایش حامی و هدایت کننده ای نخواهی یافت. و گواهی می‌دهم که معبودی جز الله نیست، یگانه است و شریک ندارد. به نشانه ی اقرار به خداوندی اش و تحقیر کسانی که او را انکار کرده و به او کفر ورزیده اند. و گواهی می‌دهم که سرورمان محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او، تا چشمی ببیند و گوشی بشنود [تا پایان حیات]، سرور مخلوقات و بشریت خواهد بود. خداوندا درود وسلام بفرست بر سیدنا محمد و خاندان ویاران پاک ومطهرش و محبان او تا روز قیامت. پروردگارا، ما را علمی نیست جز آن چه به ما آموختی، به راستی که دانا و باحکمتی، بار الها، آن چه به سود ماست، به ما بیاموز و از آن چه به ما آموختی، به ما منفعت برسان و بر علم ما بیفزای، حق را به ما حق بنما و توفیق پیروی از آن را نصیبمان گردان و باطل را به ما باطل بنما و توفیق اجتناب از آن را به ما ارزانی کن و ما را از کسانی بگردان که سخن را می‌شنوند و از بهترینش پیروی می‌کنند و با رحمت خود ما را در زمره‌ی بندگان نیکوکارت قرار ده.

تعریف عشق:

عیدی ایجاد شده که اهل زمین آن را ولنتاین نامیده اند در خطبه پیشین درباره مشروعیت جشن گرفتن این عید صحبت کرده اند و احادیثی صحیحی که مسلمانان را از اینکه عیدی به جز اعیاد کتاب و سنت داشته باشد برحذر می دارد را نیز بیان کردم اما باید ناگزیر یک توضیحی در باره کلمه عشق که کلمه بسیار مهمی هم است بدهم در حقیقت این کلمه یک سوم انسان است انسان عقلی دارد که درک می کند قلبی دارد که عاشق می شود و جسمی دارد که حرکت می کند حتی عشق شاید که درک انسان و نیازهای جسمی او را نیز پوشش دهد این کلمه از بزرگترین کلمات اسلام است بسیاری از پارسایان، این کلمه را برزبان آورده اند و مصلحان به آن سفارش کرده اند و داعیان راه خدا نیز در پی آن بوده اند و علمای عامل نیز آن را در جان پیروان خویش نهادینه کرده اند. عشق این کلمه جادویی دارای سایه روشنی در جان انسان است و اسلام معنای خاصی از آن را بازتاب می دهد. اسلام به احساس عشق به عنوان یکی از مهمترین انگیزه های انسانی و عوامل فعال در رفتار فردی و اجتماعی اعتراف می کند و آن را به رسمیت می شناسد. مسلمانان امروزه از بحران محبت رنج می برند که باعث شده انسان، انسانیتش را به شکل صحیحش درک نکند و چیزی که شما از آن نگران هستید و به اخبار آینده درباره آن گوش می دهید که آیا این انسانیت غیر از این است که عشق ازبین انسان ها از بین برود و آیا این عشق فقط یک خودخواهی مفرط یا وحشی گری نیست که انسان را از هم نوعانش دور کند. مسلمانان از بحران محبت در میان خودشان رنج می برند مسجدهایشان بزرگ است بسیار زیبا است آباد است کنفرانس هایشان پشت سرهم و هماهنگ و کتاب هایشان دارای مفاهیم ژرف و همه چیز کامل است به جز عشقی که میان اصحاب رسول الله وجود داشت. در ابتدای این خطبه به شما گفتم: عشق: یک سوم انسان است انسان عقلی دارد که درک می کند قلبی دارد که عاشق می شود و جسمی دارد که حرکت می کند سطح عشق شاید بالاتر ازین هم برودو درک و نیازهای جسمی انسان را نیز پوشش دهد.
مسلمانان در اصل باصفاترین، انسان ترین و بامحبت ترین انسان ها نسبت به سایر ملل می باشد. مگر جز این است که انسان در سرزمین های مسلمانان تنها به دلیل ضعف محبت میان مردم از فقر شدیدی رنج می برد حدیث:

((والله ما آمن والله ما آمن والله ما آمن من بات شبعان وجاره إلى جانبه جائع وهو يعلم))
((کسی که سیر بمیرد و همسایه اش در کنارش گرسنه بخوابد و او از این موضوع
آگاه باشد، به من ایمان ندارد ))

[حاكم از أنس ]

مفهوم عشق در اسلام مفهوم بسیار دقیق و کاملی است شریعت مقدس به این احساس و پاکی آن می نگرد به مودت و مهربانی که از عشق سرچشمه می گیرد نظر خاصی دارد.

اسلام عشق را با شروطی ثابت می کند که هدف آن تنظیم جامعه می باشد:

در مقابل عشق ناپسندی را داریم و این از اعمال شیطانی است ولی اسلام بزرگ این احساس را با شرایطی ثبت و ضبط کرده است و برای آن چارچوب و قید و بندها و احکام عمومی قرار داده که تمامی این ها با هدف تنظیم جامعه برقرار می شود و نیز برای ایجاد امنیت و آرامش در زندگی تمامی انسان ها می باشد. مشکل اینجاست که این کلمه بزرگی که بخشی از این دین بزرگ است مسخ و معنایش گرفته شده و خلاصه شده است در ارتباطی گناه آلود میان دو جسم و نه دو روح و این مفهوم تحریف شده است. گویا مفهوم ولنتاین این است که ارتباطی گناه آلود خارج از چارچوب ازدواج میان یک دختر وپسر جوان باشد و نوعی دعوت به لاابالی گری و نافرمانی و انحراف از روش الهی است.
مردم بر اساس حال گذشته شان و ارتباطات گناه آلودشان درک می کنند که عشق یعنی ارتباط گناه آلود میان دو جسم و نه بین دو انسان.
این سخن را به شما می گویم: انسانی که عاشق نمی شود و احساس نیاز به محبت نمی کند انسان نیست، انسان مومن خدا را دوست دارد.

کاش تو شیرین باشی و زندگی تلخ کاش تو خشنود باشی و مردم خشمگین
کاش ارتباط من و تو درست باشد و ارتباط میان من و جهانیان خراب باشد
***

از آنجا که مومن خداوند را دوست دارد پیامبر بزرگوارش را نیز دوست دارد

﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴾
(قطعا براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است‏ شما در رنج بيفتيد به [هدايت] شما حريص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است)

[توبه: 128]

مومن این دین بزرگ را دوست داردو احساس محبتش نسبت به این دین و مسلمانان و نسبت به عقب ماندگی، ضعف و ناتوانی آنها و کمبودهای بسیار زیاد آنها در زندگی شان را مد نظر قرار می دهد. او از آنها است و متعلق به آنان است. آیا مهر و محبت جز عشق است. در دقیق ترین تالیفات دوست داشتن عشق وجود دارد. مومن خداوند را دوست دارد و پیامبر امانتدار و یاران بزرگوارش را و اولیای خدا را و علمای عامل را نیز دوست دارد تمام کسانی که به این دین منسوب هستند را دوست داردآیا دین جز عشق است؟ اگر روح را از جسم برداریم یک جسد بی جانی می شود که بی معنی و بیهوده است. انسان در خانه اش منبع انس و الفت و خوشبختی افراد پیرامون خود است وقتی که خداوند جان او را می گیرد همه شتاب می کنند تا او را دفن کنند و از خانه بیرون ببرند. ارزش جسم بدون روح چیست؟ ارزش دین بدون عشق چیست؟
زن انصاری که به میدان نبرد می شتابد و به او خبر رسیده است که پیامبر کشته شده است. آیا منطقی است که همسرش یا پدرش یا پسرش را کشته ببیند و بگوید رسول الله چکار کرده است و وقتی چشم به چشم پیامبر می افتد و مطمئن می شود که زنده است می گوید ای رسول خدا پس از شما هر مصیبتی تحملش آسان است. این چه عشقی است؟

انسان عقلی است که درک می کند و قلبی است که عاشق می شود:

از آنجا که این دینی که مردم بدون محبت به آن دست یافته اند و نشسته اند و زندگی دنیایی برایشان لذت بخش است و به زمین چسبیده اند و به اموال و دارایی شان آرام هستند و دیدار خداوند را ناپسند می دانند و از دیدار خداوند کراهیت دارند و نیز ازینکه جان خود را در راه او بدهند ابا دارند دین بدون محبت تأثیری ندارد بلکه باعث کینه ها ودشمنی ها می شود. دین بدون محبت صاحب خودش را در نزد خداوند مقرب نمی کند. آیا انسان جز عقلی است که درک می کند و قلبی است که عاشق می شود. انسان از این دو ویژگی بی نیاز نمی شود. عقلی که درک می کند و قلبی که عاشق می شود. قرآن کتاب هدایت مومنان است یک بار عقل را و احساس و قلب را دو بار خطاب قرار می دهد.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ ﴾
(اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد شما را چه شده است كه چون به شما گفته مى ‏شود در راه خدا بسيج‏شويد كندى به خرج مى‏ دهيد آيا به جاى آخرت به زندگى دنيا دل خوش كرده‏ ايد متاع زندگى دنيا در برابر آخرت جز اندكى نيست)

[توبه: 38]

﴿يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ * الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ ﴾
(اى انسان چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته * همان كس كه تو را آفريد و [اندام] تو را درست كرد و [آنگاه] تو را سامان بخشيد)

[انفطار: 6-7]

چه چیزی انسان مومن را وادار به پایبندی به دستورات خداوند می کند این عشق است.

﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ ﴾
(و اگر پروردگار تو مى‏ خواست قطعا همه مردم را امت واحدى قرار مى‏ داد در حالى كه پيوسته در اختلافند)

[هود: 118]

اما ایمانی که اجباری باشد نزد خداوند ارزشی ندارد و البته انسان را خوشبخت نمی کند مگر اینکه انسان با محبت وبا تمایل و عشق و بی اختیار به سوی خداوند بیاید. هر دعوتی که به سوی خدا که فقط عقل را مورد خطاب قرار دهد این دعوت،دعوت کورکورانه ای است و هر دعوتی که فقط قلب را مورد خطاب قرار دهد این هم دعوت کورکورانه است . باید عقل را مورد خطاب قرار دهد:

﴿يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴾
(اى انسان چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است)

قلب کسی را که شما را آفریده و شکل داده است را مورد خطاب قرار بدهد عقل مورد خطاب قرار می دهد برخی از فلاسفه غرب می گویند: من فکر می کنم پس هستم. یکی از آنها توضیح جالبی دارد: من عاشقم پس هستم. عشق یعنی اینکه شما هستید و اگر شما عاشق کسی نباشید این یعنی انسانیت ندارید، این چیزی است که انسانیت امروز از آن رنج می برد.به خداوندی که جز او خدایی نیست سوگند یاد می کنم که کسی که برای نابودی انسان ها خرج می کند اگر برای تحقق منافع آنها خرج کند دنیا گلستان می شود، اما این اسلحه های ویرانگری که انسان می سازد تا انسان برادرش را بکشد تنها بخاطر نبود عشق میان انسان ها است.

احساس عشق از بالاترین احساس ها:

کسانی که مفهوم عشق را در این مفهوم کوتاه و گناه آلود حرام و بیهوده منحرف منحصر می کنند خودشان گمراهند و دیگران را هم گمراه می کنند. کلمه عشق بزرگترین کلمه در اسلام و در زندگی مومن استازآنجا که او خداوند را دوست دارد داروندار خودش را می بخشد، از آنجا که رسول الله را دوست دارد از سنتش پیروی می کند حتی اگر با منافع او در تعارض باشد ازآنجا که او همه انسانیت را دوست دارد این کار را می کند. آیا آنها آفریده های خدا نیستند بنابراین به آنها نیکی می کند.

(( مَنْ غَشَّ فَلَيْسَ مِنَّا ))
((هر انسانی که خیانتکار باشد از ما نیست.))

ترمذی از ابوهریره

زمانی که ارتباط مردم با خداوند ضعیف شود عشق در قلب هایشان ضعیف می شود، تبدیل به عشق مادی و شهوانی و گناه آلود می شود اگر مردم با خداوند ارتباط برقرار کنند عشق، آنان را به والاترین مقام ها خواهد رساند. احساس عشق از بالاترین احساسات است. دوباره می گویم کسی که تمایلی به دوست داشتن یک طرف مقدس یا پاک نداشته باشد و تمایلی به اینکه دوست داشته شود نیز نداشته باشد، انسان نیست.

هرچه که مقام انسان بالا رود دایره محبتش گسترده تر می شود:

یک حقیقت دقیق را باید به شماها بگویم: عشق دایره ها ی در حال گسترش است گاهی انسان خودش را دوست دارد و این کوچکترین دایره از دایره های عشق است. گاهی وقت ها خودش را دوست دارد بنابراین پایبند دستورات خداوند می شود تا خودش در سلامتی و سعادت دنیا وآخرت قرار بگیرد. هرچه ایمانش بیشتر شود این دایره،. گسترده تر میشود خانواده اش را دوست دارد و نسبت به دین و ایمان آنها در آخرت حرص می ورزد. اگر این ایمان رشد کند بیشتر و بیشتر شود مومنون را هم دوست دارد نسبت به منافع آنها حساس می شود و برای آنها تمامی خوشبختی ها را آرزو می کند غم واندوه آنها را بر دوش می گیرد و بار آنها را سبک می کند، نسبت به آنها بخشش دارد اگر ایمانش زیاد شود و زیاد تر شود تمام بشریت و انسانیت را دوست دارد این معنی سخن پیامبر است که می گوید:

((عَنْ أَنَسٍ رَضِي اللَّهم عَنْهم قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خُطْبَةً مَا سَمِعْتُ مِثْلَهَا قَطُّ قَالَ: لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِكْتُمْ قَلِيلًا وَلَبَكَيْتُمْ كَثِيرًا))
(از انس روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم خطبه ای ایراد کرد که من هرگز مانند آن نشنیده بودم: اگر آنچه من می دانم بدانید کم می خندید و بسیار گریه می کنید)

[بخاري از انس ]

آن کافران و فاسقان از نظر انسانیت، برادران او هستند. آنان را به شکل خاصی دوست دارد. چگونه است که پدر وقتی پسرش را از راه خدا منحرف می بیند به شدت درد می کشد این یک عشق مقدس است. هر چه مرتبه شما بالاتر رود دایره محبت شما گسترده تر می شود پس زمانی که شما دیگران را دوست دارید برخی از علمای حدیث در تفسیر این سخن پیامبر گفته اند:

((لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ))
((ایمان نمی آورد کسی از شما تا اینکه آنچه برای خود می خواهد برای برادرش نیز بخواهد))

[بخاري از انس ]

در نص چه نامیده شده است ؟ برادرش کیست ؟برادرش از نظر انسانیت. البته پیامبر براین باور بود که مومن باید برادرش را چه ظالم چه مظلوم کمک کند. به ایشان گفته شد که در مظلومیت او را کمک می کند اما در ظالم بودن چگونه کمک کند؟ فرمود: با گرفتن دستش. دقت کنید: اگر پدری آگاه و مرّبی، کودکانی را در راه ببیند که سیگار می کشند یکی از آنها پسرش و دومی پسر برادرش و سومی را هم به طور طبیعی نمی شناسد. در درجه اول نسبت به پسر خودش چون که او را دوست دارد عصبانی می شود و نسبت به پسر برادرش کمتر عصبانی می شود و شاید برای نفر سوم چیزی بگوید و برود و خشونتی به خرج ندهد. حقیت این است که عشق اقتضای سرزنش و توبیخ می کند واینکه باعث موضع گیری می شود. کسی که ظلم می کند محبت شما به او اگر از برادران شما باشد این است که دست او را بگیرید تا او را از ظلم کردن منع کنید و از عذاب خداوند و روز قیامت نجات یابد.

محبت انسان به زیبایی کمال و بخشش:

در حقیقت انسان سه چیز را دوست دارد و این در فطرت او نهاده شده است. زیبایی کمال و بخشش را بدون آنکه احساس کند دوست دارد. خداوند متعال منبع تمام زیبایی هاست و تمام زیبایی های هستی، یک سایه ای از زیبایی خداوند است و خداوند خودش زیباست و تمام زیبایی ها را دوست دارد.
چراکه خداوند در اصل فطرت شما، محبت و دوست داشتن زیبایی را قرار داده است و شایسته است که شما اصل زیبایی را دوست داشته باشیداز آنجا که خداوند محبت به کمال را در فطرت شما قرار داده است شایسته است که منبع کمال را دوست داشته باشید و نیز از آنجا که خداوند در فطرت شما دوست داشتن منبع را قرار داده است خداوند خود منبع هر بخششی است.
انسان شاید همسرش را دوست داشته باشد و این یک عشق مشروع است. ایشان صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است: «خدایی را که عشق عائشه را به من ارزانی داشت، سپاسگزارم» اما تمام فرهنگ عصر این است که به انسان بفهماند حرارت عشق تنها با زن نامحرم ممکن است و این بزرگترین گناهی است که انسان به آن دچار می شود. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:

((الحمد لله الذي رزقني حب عائشة ))
((خدایی را که عشق عائشه را به من ارزانی داشت، سپاسگزارم))

[ روایت منقول]

این که انسان همسرش را دوست داشته باشد محبت مشروع و مبارکی است. حقیقت این است که مسلمانان در استفاده از اسباب میان زن و شوهر کوتاهی کرده اند. همه فکر می کنند ارتباط میان زن و شوهر ارتباطی سرد و خشک و خسته کننده است. این کار شیطان است. اولین ماموریت شیطان این است که شما را ناپسند شمردن حلال خودتان کند و به محبت نامحرم وادارد. این نخستین ماموریت شیطان است. کسی که به زنی نامحرم محبت می ورزد او با شیطان است.

﴿وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴾
([يوسف] گفت پروردگارا زندان براى من دوست‏ داشتنى‏ تر است از آنچه مرا به آن مى‏ خوانند و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله] نادانان خواهم شد)

[يوسف: 33]

عشق اصل ارتباط میان مومن و پروردگارش است :

خداوند می فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾
(اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد هر كس از شما از دين خود برگردد به زودى خدا گروهى [ديگر] را مى ‏آورد كه آنان را دوست مى دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند)

[مائدة: 54]

شاید ازین آیه استنباط شود که خداوند دوست دارد کسی از دینش برنگردد اما کسی که بنا بر منفعت، وارد اسلام می شود به احتمال زیاد از دینش بر می گردد هنگامی که سودش قطع شود.
همانطور که اندکی پیش گفتم: انسان زیبایی را دوست دارد خداوند متعال منبع زیبایی در هستی است که به نیکی در آن هرچیزی را آفریده است خداوند متعال منبع تمام نعمت هاست .

﴿وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا﴾
(و اگر نعمت[هاى] خدا را شماره كنيد آن را نمى‏ توانيد بشماريد)

[إبراهيم: 34]

در حدیث قدسی آمده است:

((إني والإنس والجن في نبأ عظيم أخلق ويعبد غيري وأرزق ويشكر سواي، خيري إلى العباد نازل وشرهم إلي صاعد، أتحبب إليهم بنعمي وأنا الغني عنهم، ويتبغضون إلي بالمعاصي وهم أفقر شيء إلي، من أقبل عليهم مني تلقيته من بعيد، ومن أعرض عني منهم ناديته من قريب، أهل ذكري أهل مودتي أهل شكري أهل زيادتي أهل معصيتي لا أقنّطهم من رحمتي، إن تابوا فأنا حبيبهم وإن تابوا فأنا طبيبهم أبتليهم بالمصائب لأطهرهم من الذنوب والمعايب))
((من‌ ‌با‌ جن‌ و انس‌ داستان‌ شگفتي‌ دارم‌، ‌من‌ آفريدگار آنهايم‌ و ‌آنها‌ ‌غير‌ مرا مي‌پرستند، ‌من‌ روزي‌شان‌ مي‌دهم‌ و ‌آنها‌ ‌از‌ ديگري‌ سپاسگزاري‌ مي‌كنند. خیر من بر بندگان نازل می شود و شرشان نزد من می آید. با نعمت هایم به آنان محبت می کنم و از آنان بی نیازم. با نافرمانی ها مرا به خشم می آورند و از همه بیشتر به من نیازمندند. اگر از آنان کسی به من روی آورد از دور او را بر می گیرم و اگر کسی از آنان از من روی گرداند از نزدیک او را فرا می خوانم. آنان که یادم می کنند محبوب من اند و آنان که سپاسم می کنند به آنان فزونی نعمت می دهم و آنان که نافرمانی ام می کنند را از رحمت خود نا امید نمی کنم. اگر توبه کنند دوستشانم وپزشک آنان می شوم و آنان را با سختی ها می آزمایم تا گناهان و عیب هایشان را بزدایم))

بیهقی و حاکم از معاذ و دیلمی و ابن عساکر از ابی درداء

یک آیه قرآنی اصل ارتباط بین مومن و پروردگارش را عشق می داند، زیرا خدا را دوست دارد تا به او ببخشد.

 

عشق خدا داری در معصیتش، نمایان جانا این کلامی زشت است و عصيان
گر عشق تو راستین بود طاعتش کردی عاشق ز طاعتی، حب خویش کند عیان
***

چه زیباست نظر برخی علمای بزرگ که می گویند جالب است که کسی را بشناسی ولی او را دوست نداشته باشی و جالب تر اینکه کسی را دوست داشته باشی و عاشقش باشی ولی از او اطاعت نکنی.
حدیث:

((عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَتَى السَّاعَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: مَا أَعْدَدْتَ لَهَا؟ قَالَ: مَا أَعْدَدْتُ لَهَا مِنْ كَثِيرِ صَلَاةٍ وَلَا صَوْمٍ وَلَا صَدَقَةٍ وَلَكِنِّي أُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ، قَالَ: أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ))
((از انس بن مالک روایت است که مردی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پرسید: قیامت کی بر پا می شود؟ حضرت فرمود: چه چیز براى قیامت آماده کرده اى؟ گفت: براى قیامت عمل زیادى آماده نکرده ام, نه نماز, نه روزه, جز این که خدا و رسول او را دوست دارم. حضرت فرمود: مرد با کسى است که او را دوست دارد.))

بخاری از انس

انس گفت: اصحاب به اندازه ای که از این حدیث خوشحال شدند از چیز دیگر خوشحال نشدند زیرا آنها عاشق رسول الله بودند بنابراین با او بودند و ان شاءالله در بهشت هم با او خواهند بود.

پیروی نشانه عشق است:

نکته دیگر که گفته می شود:

﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي﴾
(بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد)

[آل عمران: 31]

نشانه عشق پیروی کردن است انسان های زیادی در غرق دریای عشق می شوند ولی خیس نمی شوند. در دریاهای عشق با سخن خود وارد می شوند اما یک قطره از دریای عشق، آنها را خیس نمی کند.
ما عاشق رسول الله هستیم زیرا ما را از تاریکی ها به سوی نور بیرون برده است و پروردگار ما را به ما شناسانده است و خدای ما را به ما نشان داده است چراکه او ما را به راه بهشت هدایت کرده است بنابراین باید او را دوست داشته باشیم و هیچ کس از شما ایمانش کامل نمی شود مگر اینکه من از خودش و فرزندانش و اموالش و تمام مردم برایش دوست داشتنی تر باشم.

((سيدنا عمر قال: يا رسول الله إني أحبك أكثر من نفسي وولدي والناس أجمعين إلا نفسي التي بين جنبيك، قال: لما يكمل إيمانك يا عمر، جاءه ثانية وقال: يارسول الله: الآن أحبك أكثر من نفسي وولدي ومالي والناس أجمعين قال: الآن ياعمر))
((سیدنا عمر گفت: ای رسول خدا من تو را بیشتر از خودم و فرزندانم و تمام مردم دوست دارم به جز خودم که در مقابل تو ام. فرمود: ای عمر ایمان تو هنوز کامل نشده است. دوباره نزد او رفت و گفت: ای رسول خدا: اکنون تو را از خودم فرزندانم و تمام مردم بیشتر دوست دارم. فرمود: اکنون ای عمر))

[ بخاری از ابی عقيل بت معبد ]

و :

((عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، وَلَا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَوَلَا أَدُلُّكُمْ عَلَى شَيْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ أَفْشُوا السَّلَامَ بَيْنَكُمْ))
((از ابوهریره روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: به بهشت وارد نمی شوید تا اینکه ایمان بیاورید و ایمان نمی آورید تا این که محبت نورزید. نخست شما را به چیزی راهنمایی می کنم که اگر انجام دهید محبت خواهید نمود. صلح و آشتی را میان خود رواج دهید))

[ مسلم از ابوهريره]

زمانی که کینه و دشمنی و بغض را در میان مومنان می بینم و می بینم که هر یک از دو طرف یکدیگر را دشنام می دهند به خداقسماینها همه از چشم خداوند می افتند. در برخی از غزوه ها پیامبر به دنبالش گشت و از یکی از اصحاب پرسید فلانی کجاست ؟ به نظر می رسد که یکی می خواست به او تهمت بزند.گفت مشغول باغش هست ای رسول خدا و به جای اینکه بیاید با شما جهاد کند. یکی از اصحاب بلند شد و گفت: نه به خدا ای رسول خدا برخی مردم از شما عقب ماندند و ما نسبت به آنها شما را بیشتر دوست نداریم. و اگر می دانستم که با دشمن روبرو می شوید هرگز از شما عقب نمی افتادم پیامبر به نشانه خشنودی به این عشق میان اصحاب، لبخندی زد. ما به عشق نیاز بودیم و اینکه تمام روزهای سال ، روز عشق میان مومنان است از نشانه های عشق فداکاری و همکاری و ترجیح دیگران بر خود است.

خداوند متعال ادعای محبت به خود را بدون دلیل قبول نمی کند:

خداوند متعال ادعای محبت خود را بدون دلیل قبول نمی کند و می فرماید:

﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي﴾
(بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد)

[آل عمران: 31]

بلکه کسانی که گفتند:

﴿نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ﴾
(ما پسران خدا و دوستان او هستيم)

[مائدة: 18 ]

آیا ادعایشان را قبول کرد؟

﴿قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ﴾
(بگو پس چرا شما را به [كيفر] گناهانتان عذاب مى ‏كند [نه] بلكه شما [هم] بشريد از جمله كسانى كه آفريده است)

[مائدة: 18 ]

شما با بزرگان ملت ها هستید مسلمانان امروز اگر با افتخار بگویند:ماامت حضرت محمد هستیم ما امت سرور و خاتم پیامبران هستیم. پاسخی که هر جوابی با آن قابل قیاس است:

﴿قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ﴾
(بگو پس چرا شما را به [كيفر] گناهانتان عذاب مى ‏كند)

[مائدة: 18 ]

آیا اختیارشما در دست خودتان هست؟ آیا حرفتان حرف عمل است؟ آیا در زمین شما جانشین هستید؟ آیا دین شما در زمین قدرت دارد؟ آیا شما در امنیت هستید یا نسبت به تهدیدگرانی که هر روز شما را تهدید می کنند احساس ترس می کنید؟

﴿قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ﴾
(بگو پس چرا شما را به [كيفر] گناهانتان عذاب مى ‏كند)

[مائدة: 18 ]

آیا ما در زمین جانشین و قدرتمند هستیم؟ آیا ما نسبت به تهدید دشمن در امنیت هستیم؟ نه به خدا قسم این یک حقیقت تلخ است هزار بار از از خیالات آرامش بخش، بهتر است . مومن عاشق الله، رسول و یاران رسول الله و تابعین و تبع تابعین و علمای عامل و فقها و محدثین و دوستان نیک خداوند است. دلیل چیست؟
رسول خدا از کنار کوه احد می گذشت و همین کوهی بود که مسلمانان در آنجا پیروز نشده بودند و شکست خورده بودند. به جای بدبینی به کلمه احد گفت: احد کوهی است که ما را دوست دارد و ما او را دوست داریم. ایشان بر تنه نخلی خطبه می خواندند وقتی منبری برایشان ساخته شد نخل به سمت آن منبر خمیده شد ایشان بر منبر می ایستاد و دستش را به خاطر احترام به نخل بر روی آن می گذاشت و می فرمود: سنگی را در مکه می شناسم که به او سلام می کنم و او به من سلام می کند. این عشق است تمام زندگی ما عشق است. انسان هر مخلوقی را دوست دارد آیا مومن می تواند یک گوسفند را در مقابل چشمان خواهرش سر ببرد؟ گفت : آیا آن را از خواهرت پنهان نداشتی؟آیا می خواهی آن را دو بار بکشی؟ مومن هر چیزی را در زندگی دوست دارد حیوانی که در اختیار او گذاشته است، گیاهان و سنگ های مسخر کرده برای او را دوست دارد. فرمود: پیامبر چنین فرمود: مومن مرگ را نیز دوست دارد.

((عَنْ أَنَسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: يَقْدَمُ عَلَيْكُمْ أَقْوَامٌ هُمْ أَرَقُّ مِنْكُمْ قُلُوبًا، قَالَ: فَقَدِمَ الْأَشْعَرِيُّونَ فِيهِمْ أَبُو مُوسَى الْأَشْعَرِيُّ فَلَمَّا دَنَوْا مِنَ الْمَدِينَةِ كَانُوا يَرْتَجِزُونَ يَقُولُونَ غَدًا نَلْقَى الْأَحِبَّهْ مُحَمَّدًا وَحِزْبَهْ ))
((از انس از رسول الله روایت است که فرمود: اقوامی پیش شما می‌آیند که به مراتب قلبهای آنها، از قلبهای شما نرم‌تر است. گوید: آنگاه اشعری‌ها تشریف فرما شدند و ابوموسی اشعری در میان آنها بود. هنگامی که به مدینه نزدیک شدند، چنین رجز می‌خواندند: غداً نلقي الاحبه محـمــداَ وحزبــه «فردا با دوستان و عزیزانمان ملاقات می‌کنیم؛ با محمد ص و یارانش))

[ احمد از انس]

به خدا قسم در روی زمین یک انسان عاشق مرگ است؟ قومی را نزد تو آوردم که مرگ را دوست دارند همانطور که زندگی را دوست دارند. پیامبر احوال یکی از یارانش به نام سعد بن ربیع را می پرسید کسی را پرسید تا در نبرد او را پیدا کند. وی او را در میان کشتگان دید اما او هنوز نمرده بود .گفت: ای سعد تو مرده ای یا زنده ای؟گفت: من با مردگانم. گفت: پیامبر مرا فرستاده تا احوال تو را جویا بشم. گفت سلام مرا به رسول الله برسان و به او بگو خداوند بهترین پاداش را به تو ارزانی دارد و به یارنش بگو: بهانه ای ندارید اگر یک نفر از شما زنده باشد و دشمن به رسول خدا راه پیدا کند، نزد خداوند هیچ عذری نخواهید داشت. این عشق است مومن عاشق مرگ است زیرا مرگ وعده دیدار با معشوقش می باشد کسی اگر زندگی را دوست داشته باشد و عمل نیک انجام دهد باید از روی علم و تقرب جویی نسبت به خداوند باشد.

معیار ایمان انسان محبتش نسبت به برادرش و فداکاری به خاطر اوست:

بزرگترین اشتباهی که مردم دچار آن می شوند این است که برسر قبر مردگان می نویسند: خداوند فرموده است:

﴿ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ ﴾
(کسی که مرگ و زندگی را آفرید)

[ملك: 2 ]

مرگ نزد تمام مردم یعنی نابودی اما در قرآن به معنی زندگی است:

﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴾
(هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند مرده مپندار بلكه زنده‏ اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند)

[آل عمران: 169]

قبر یا یکی از باغ های بهشت است یا چاله ای از چاله های جهنم.

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا﴾
(اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد)

[حجرات: 13 ]

اکنون شما با هم می جنگید برخی برخی دیگر را می کشند تا ملت ها از بین روند خانه ها خراب شوند درختان از ریشه کنده شوند چاه ها ویران شوند و انسان مورد خشم قرار گیرد و خوار شود این جامعه بدون دین است اما جامعه مومنین آنها نسبت به یکدیگر فروتنی دارند.
در صحیح مسلم آمده است که مردی می خواست به دیدن برادر دینی اش برود خداوند فرشته ای را در چهره یک مرد نزد او فرستاد و از او سوال کرد کجا می روی؟ گفت می خواهم به دیدن فلان برادرم بروم گفت شما با هم پیوند خویشاوندی دارید گفت :نه. بخاطر بخششی نزد او می روی؟ هدف از دیدن او چیست؟ گفت: او را به خاطر خدا دوست دارم گفت پس مژده بده که کسی را که تو به خاطر خدا دوست داری مرا فرستاده است تا به تو نوید بدهم که او بخاطر محبتت نسبت به برادرت تو را دوست دارد.

((قَالَ أَبْشِرْ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: وَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ وَالْمُتَجَالِسِينَ فِيَّ وَالْمُتَزَاوِرِينَ فِيَّ وَالْمُتَبَاذِلِينَ فِيَّ))
((گفت مژده بده که من از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود: خداوند فرموده است: خداوند متعال فرمود: محبت من نسبت به کسانی که به خاطر من باهم دوست شدند و به خاطر من باهم نشستند و به خاطر من به دیدار یکدیگر رفتند واجب گشت))

[ احمد از مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ]

((حَدَّثَنِي مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: الْمُتَحَابُّونَ فِي جَلَالِي لَهُمْ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ يَغْبِطُهُمُ النَّبِيُّونَ وَالشُّهَدَاءُ ))
((از معاذ بن جبل روایت شده است که گفت: از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می‌فرمود: خداوند متعال می‌فرماید: کسانی که یکدیگر را به خاطر عظمت من دوست دارند، در قیامت جایگاه‌هایی از نور (جایگاهی نورانی) دارند که پیامبران و شهدا نسبت به آن‌ها غبطه می‌خورند»))

[ ترمذی از مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ]

(( عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ الْإِمَامُ الْعَادِلُ وَشَابٌّ نَشَأَ فِي عِبَادَةِ رَبِّهِ وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ فِي الْمَسَاجِدِ وَرَجُلَانِ تَحَابَّا فِي
اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَيْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَيْهِ وَرَجُلٌ طَلَبَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ فَقَالَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ أَخْفَى حَتَّى لَا تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمِينُهُ وَرَجُلٌ ذَكَرَ اللَّهَ خَالِيًا فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ ))
((رسول خدا (ص) فرمود: خداى عز و جل هفت صنف را در سايه لطف خود جاى دهد روزى كه سايه‏اى بجز سايه لطفش نيست: پيشواى دادگر. جوانى كه در عبادت و پرستش خداى عز و جل به بار آمده. مردي كه چون از مسجد بيرون رود دلش در بند آن است تا باز گردد. دو مرد خدا پرست كه بمنظور خداپرستى گرد هم آيند و از هم جدا شوند. مردي كه در جاى خلوت بياد خداى عز و جل بيفتد و از ترس خداى عز و جل اشك از ديدگانش جارى شود. مردي كه زنى زيبا و آبرومند او را (بعمل جنسى) دعوت كند و مرد در پاسخ او بگويد كه من از خداى عز و جل ميترسم. مردي كه صدقه‏اى بدهد و آن را چنان به پنهانى دهد كه دست چپش از آنچه بدست راست صدقه ميدهد خبردار نشود.))

[بخاري از أبي هريره]

آیا عاقلانه است که انصاری به مهاجر بگوید : برادر بیا من دو تا مغازه دارم یا دو تا باغ دارم یا دوتا خانه دارم یکی مال شما باشد . آیا عاقلانه است که دومی بگوید خداوند در مال تو برکت دهد اما مرا به بازار راهنمایی کن. این چه ارتباط خوبی است میان یاران رسول الله. آیا عاقلانه است که ابوبکر صدیق به عمر بگوید ای عمر دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم . عمر گفت من کدام زمین مرا تاب می آورد و کدام آسمان بر روی سر من سایه می اندازد اگر من امیر باشم در میان قومی که ابوبکر در میان آنهاست. گفت ای عمر تو از من قوی تر هستی. گفت ای ابابکر تو از من برتر هستی گفت ای عمر قدرت من و فضل تو با هم. آیا علمای ما چنین هستند یا نه با همدیگر دشمن هستند و به همدیگر تهمت می زنند. هر یک از آنها ادعا می کنند که بهشت فقط از آن اوست و پیروان او تنها کسانی هستند که فرقه ناجیه هستند. اصحاب رسول الله چنین بودند.

((حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ غَنْمٍ أَنَّ أَبَا مَالِكٍ الْأَشْعَرِيَّ جَمَعَ قَوْمَهُ فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَاعْقِلُوا وَاعْلَمُوا أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عِبَادًا لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ يَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِيَاءُ وَالشُّهَدَاءُ عَلَى مَجَالِسِهِمْ وَقُرْبِهِمْ مِنَ اللَّهِ فَجَاءَ رَجُلٌ مِنَ الْأَعْرَابِ مِنْ قَاصِيَةِ النَّاسِ وَأَلْوَى بِيَدِهِ إِلَى نَبِيِّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ نَاسٌ مِنَ النَّاسِ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ وَلَا شُهَدَاءَ يَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِيَاءُ وَالشُّهَدَاءُ عَلَى مَجَالِسِهِمْ وَقُرْبِهِمْ مِنَ اللَّهِ انْعَتْهُمْ لَنَا يَعْنِي صِفْهُمْ لَنَا فَسُرَّ وَجْهُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِسُؤَالِ الْأَعْرَابِيِّ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ هُمْ نَاسٌ مِنْ أَفْنَاءِ النَّاسِ وَنَوَازِعِ الْقَبَائِلِ لَمْ تَصِلْ بَيْنَهُمْ أَرْحَامٌ مُتَقَارِبَةٌ تَحَابُّوا فِي اللَّهِ وَتَصَافَوْا يَضَعُ اللَّهُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ فَيُجْلِسُهُمْ عَلَيْهَا فَيَجْعَلُ وُجُوهَهُمْ نُورًا وَثِيَابَهُمْ نُورًا يَفْزَعُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يَفْزَعُونَ وَهُمْ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ الَّذِينَ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ))
((از ابومالک اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای مردم! گوش دهید و بیندیشید و بدانید که خداوند بندگانی دارد که پیامبران و شهدا نیستند؛و پیامبران و شهدا بر جایگاه و نزدیکی آنها به خداوند غبطه می‌خورند. اعرابی‌ایکه نزد آنان معروف و شناخته شده نبود دوزانو نشسته و به سمت رسول الله جاشاره کرده و گفت: ای رسول الله جاین گروه از مردم که پیامبران و شهدا نیستندو پیامبران و شهدا بر جایگاه و نزدیکی آنها به خداوند غبطه می‌خورند، برای ما توصیف کن؟ رسول الله ج از این سؤال اعرابی بسیار خوشحال شد، رسول الله ج فرمود: «مردانی از امت من هستند که کسی آنها را نمی‌شناسد و از قبیله‌های مختلفی هستند و بین آنها هیچ رابطه‌ی خویشاوندی وجود ندارد. به خاطر خدا همدیگر را دوست دارند و با همدیگر یکجا جمع می‌شوند. خداوند در روز قیامت برای آنها منبرهایی از نور قرار می‌دهد که بر روی آنها می‌نشینند، پس صورت‌ها و لباس‌های‌شان را نور قرار می‌دهد، مردم در روز قیامت می‌ترسند و آنها نمی‌ترسند و آنها دوستان خدا هستند که ترسی بر آنها نیست و اندوهگین نمی‌شوند))

[ أحمد از عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ غَنْمٍ]

معیار ایمان محبت شما نسبت به برادرتان و فداکاری بخاطر او این است که او را به دیگران تسلیم نکنید. قوم عرب را چه شده است که گروهی را به بیگانگان تسلیم می کند آرزو دارند که نابود شوند آیا مسلمانان چنین هستند؟

﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا﴾
(و [نيز] كسانى كه بعد از آنان [=مهاجران و انصار] آمده‏ اند [و] مى‏ گويند پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان آوردن بر ما پيشى گرفتند ببخشاى و در دلهايمان نسبت به كسانى كه ايمان آورده‏ اند [هيچ گونه] كينه‏ اى مگذار)

[حشر:10]

عشق یا محبت دلیل حل مشکلات انسان ها:

بلکه با محبت تمام مشکلات حل می شود زیرا خداوند به عدل و نیکی دستور می دهد. عدالت اجباری است اما نیکی داوطلبانه است. اگر مردم انصاف داشته باشند قاضی استراحت می کند و همه از برادرانشان خشنودند . اگر محبت به جای درگیری ها و کینه ها قرار بگیرد بیشتر مشکلات مردم حل می شود :

﴿وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴾
(همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مى كنند و خشم خود را فرو مى ‏برند و از مردم در مى‏ گذرند و خداوند نكوكاران را دوست دارد)

[آل عمران:134 ]

پیامبر می فرمایند:

((دبّ داء الأمم بينكم))
((بیماری‌های امت‌های پیشین درشما نفوذ کرده است))

[العلل اثر أبي حاتم از الزبير ]

درد ملت ها چیست؟ کینه و دشمنی، این درد بی فرمانی است پیامبر آن را حالقه نامگذاری کرده است و فرموده است:

(( عَنْ أَبِي الدَّرْدَاءِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِأَفْضَلَ مِنْ دَرَجَةِ الصَّلَاةِ وَالصِّيَامِ وَالصَّدَقَةِ؟ قَالُوا: بَلَى، قَالَ: إِصْلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ وَفَسَادُ ذَاتِ الْبَيْنِ هِيَ الْحَالِقَةُ))
((از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را از کاری آگاه نکنم که درجه اجر و ثواب آن بالاتر از درجه نماز و روزه و زکات باشد؟». گفتند: آری! فرمود: «ایجاد صلح و آشتیمیان افراد؛ زیرا زیان و ضرر اختلاف و دشمنی میان افراد، نابودگر است))

[ احمد از ابودرداء]

من نمی گویم که تراشیدن موها، بلکه می گویم تراشیدن دین یعنی از بین بردن دین. خداوند یاران پیامبر را توصیف می کند و می فرماید :

﴿وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ﴾
(و هر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد آنها را بر خودشان مقدم مى دارند)

[حشر: 9]

پیش از آنچه محاسبه شوید خودتان را محاسبه کنید و اعمالتان را پیش از آنکه برایتان بسنجند خودتان بسنجید و بدانید که فرشته مرگ شاید از دیگران نزد ما آید. از دیگران بگذرد و ما را دریابد پس به هوش باشیم و هوشیار کسی است که نفس خودش را خوار کند و برای پس از مرگ خود کار کند و ناتوان کسی است که به دنبال هوای نفس خود باشد و آرزوهای بلندی را از خداوند بخواهد.

***

خطبه دوم:
سپاس خداوند جهانیان را گواهی می دهم که جز او معبودی نیست یاور نیکان است و گواهی می دهم که سرورمان محمد بنده و پیامبر اوست و صاحب اخلاق والاست بارخدایا درود بفرست برسرورمان محمد و خاندان و تمام یارانش.

اکرام خداوند نسبت به انسان اکرامی از روی لطف وآموزش است:

مردم در زمان پیامبر دچار قحطی شدند و ایشان فرمودند:

((سَمِعَ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ يَذْكُرُ أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنْ بَابٍ كَانَ وِجَاهَ الْمِنْبَرِ وَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَائِمٌ يَخْطُبُ فَاسْتَقْبَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَائِمًا فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَكَتِ الْمَوَاشِي وَانْقَطَعَتِ السُّبُلُ فَادْعُ اللَّهَ يُغِيثُنَا قَالَ فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدَيْهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ اسْقِنَا اللَّهُمَّ اسْقِنَا اللَّهُمَّ اسْقِنَا قَالَ أَنَسُ وَلَا وَاللَّهِ مَا نَرَى فِي السَّمَاءِ مِنْ سَحَابٍ وَلَا قَزَعَةً وَلَا شَيْئًا وَمَا بَيْنَنَا وَبَيْنَ سَلْعٍ مِنْ بَيْتٍ وَلَا دَارٍ قَالَ فَطَلَعَتْ مِنْ وَرَائِهِ سَحَابَةٌ مِثْلُ التُّرْسِ فَلَمَّا تَوَسَّطَتِ السَّمَاءَ انْتَشَرَتْ ثُمَّ أَمْطَرَتْ قَالَ وَاللَّهِ مَا رَأَيْنَا الشَّمْسَ سِتًّا ثُمَّ دَخَلَ رَجُلٌ مِنْ ذَلِكَ الْبَابِ فِي الْجُمُعَةِ الْمُقْبِلَةِ وَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَائِمٌ يَخْطُبُ فَاسْتَقْبَلَهُ قَائِمًا فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَكَتِ الْأَمْوَالُ وَانْقَطَعَتِ السُّبُلُ فَادْعُ اللَّهَ يُمْسِكْهَا قَالَ فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ حَوَالَيْنَا وَلَا عَلَيْنَا اللَّهُمَّ عَلَى الْآكَامِ وَالْجِبَالِ وَالْآجَامِ وَالظِّرَابِ وَالْأَوْدِيَةِ وَمَنَابِتِ الشَّجَرِ قَالَ فَانْقَطَعَتْ وَخَرَجْنَا نَمْشِي فِي الشَّمْسِ قَالَ شَرِيكٌ فَسَأَلْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ أَهُوَ الرَّجُلُ الْأَوَّلُ قَالَ لَا أَدْرِي))
((مردي روز جمعه در حاليكه پيامبرصلی الله علیه و سلم مشغول خطبه بود وارد مسجد شد و مقابل رسول الله صلی الله علیه و سلم ايستاد و گفت: اي رسول خدا دامهايمان به هلاكت رسيدند و راهها از بين رفتند از خداوند در خواست كن بر ما باران بباراند. پيامبر دستش را بلند كرد و فرمود: خداوندا بر ما باران بباران، پروردگارا بر ما باران بباران، پروردگارا بر ما باران بباران. انس مي گويد: به خدا سوگند نه در فاصله بين ما و نه در فاصله ما تا شكاف در و در هيچ جايي از آسمان ابري و حتي هيچي نبود. ناگهان از پشت آن ابري به مانند سپر آشكار شد وقتي به وسط آسمان رسيد منتشر و پخش گرديد سپس باران باريد. مي‏گويد: به خدا سوگند شش روز، آفتاب را نديديم. ( يعني باران مي باريد). سپس، در جمعه بعد، مردي از همان دروازه، وارد مسجد شد و مقابل رسول الله صلی الله علیه و سلم كه مشغول خطبه بود، ايستاد و گفت: دامها هلاك شدند و راه ها از بين رفتند. از خدا بخواه كه باران را متوقف

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر